کل نماهای صفحه

۱۳۹۴ بهمن ۲۵, یکشنبه

من با رفسنجانی به میدان تیان آن من نمیروم چرا که خمینی با ریش درازش آن جا چمباتمه زده


قبل  از هر چیز باید نقبی بزنیم به تاریخ نه چندان دور چین  و به سال 1989 درست  اولین ایستگاه  قبل از انکه چین قدرت اقتصادی شود چون احساس میکنم ما درست در همان نقطه هستیم بی برو برگرد  .
سال 1989 رهبران چین به این نتیجه رسیدند که با فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم  و اینکه شوروی دیگر نفعی نداشت و هر انچه از صنایع نظامی مقدور بود از خرس سرخ گرفته بودند به سمت  غرب بروند و اقتصاد و تکنولوژی را پربار کنند و ریشه این دلیل اصلا ایدئولوژیک نبود غرب در اواخر 1989 با مهندسی دقیق مارگارت تاچر و با عاملیت رونالد ریگان  و خر حمالی عربستان سعودی در یک  نقشه دقیق شوروی را در تمامیتش زمین زد وهر چه توانست در تابستان همان سال از اردوگاه سوسیالیزم کند و به خود افزود از رومانی و المان شرقی و چک اسلاواکی و ... ولی تیغش در چین نبرید چون چین خود یک پای تمدن سازی بود و نمیشد مثل دیگر کشورهای ریز و درشت  بلعیده شود لذا تصمیم گرفت وارد مشارکت با رهبران خلق چین شود ولی میراث مائوییسم بسیار سنگین بود و باید به هر ترتیب ممکنه آنرا در خود حل میکرد و پوست می انداخت تا بشود غول کنونی و کارخانه دنیا ولی حزب کمونیست چین  یکنواخت نبود و رقابت درون حزبی برای رسیدن به این شراکت با غرب بالا گرفت .زائوزیانگ یکی از رهبران چین به طمع افتادکه  میراثدار این آشتی تاریخی باشد و چون از سخت افزار  لازم بهره مند نبود دست در جیب دانشجویان و اعضا واخورده حزب کمونیست چین کرد و شورش کف خیابان را رقم زد و  رفت آنچه رفت شکست قطعی و همیشگی مائوییسم  به هزینه جوانان معصوم  زائوزیانگ که دید در این قمار باخته است برای همیشه از صحنه سیاسی چین محو شد .

 سرمایه داری جهانی یک سیکل کامل است و در قلب خاورمیانه یعنی ایران قیف تنگ شده و کل سیکل عاصی از این تنگناست و میخواهد با ایران  دسترسی داشته باشد چون خریت ممکن است مواد اولیه برود شرق دور و ساخته شود و دوباره برگردد به غرب و خاورمیانه که توان مصرف دارند و بازار شرق آسیا تقریبا به حداکثر رشد برق آسای خود رسیده است و توان رهبری اقتصاد جهانی را بیش  از این  ندارد پس نیاز هست ژئوپلتیک اقتصاد با هارت لند منطبق شود ( هارت لند شامل کشور ایران عراق ترکیه و جمهوری های شمالی ایران است از همینجا کوروش به 40 درصد جمعیت دنیا حکم میراند اگر کسی هارت لند را بگیرد دنیا را گرفته است )لذا امریکا اگر توانست با ضرب اگر نتوانست  با مشارکت میخواهد اقتصاد این منطقه  را دریابد . و در اینراه  سعی کرده در تمام مدت دو دهه گذشته  نقشه خود را به جلو ببرد اگر شد با لشکر کشی نشد با نامه نویسی لذا در پسا برجام دوطرف به یک نقشه راهی برای این مشارکت دست پیدا کرده اند ولی عاملیت پروژه از دوطرف در پیچ و تاب است هم جمهوری خواهان میخواهند در امریکا طرف معامله باشند  هم چپ های ایران .
چپ ها همینقدر که دست دلباز هستن در تمام دنیا به وقتش فجایع بدی هم می آفرینند چون چپ فقط احساسی است و منطقی نیست و کننده پروژه نیست و نخواهد بود چون هر چیزی قلقی دارد و باید در نوبه خود تند و کند را ضمیمه هم کنی .

در تمام سالهای بعد از خرداد 76 رفسنجانی یک بازنده بزرگ بوده و از این لحاظ نوعی رقابت با خامنه ای احساس میکند و هر طور که شده میخواهد از خجالت خود دربیاید و همیشه در این مسیرکشور را به ضرر می اندازد و از جیب افراد معصوم نشخوار میکند .روحانی در انتخابات قبل بخت خود را آزمود تا شاید بتواند در این مسیر نانی ببرد و ایت الله خامنه ای چون مشکل تاریخی با او نداشت راه او را باز گذاشت و راه هاشمی را بست زیرا میداند ستیز او کور است .هر دو طرف میخواهد با امریکا مشارکت کنند ولی روحانی کمی عجول است و سر سفره برجامی نشسته که معمارش او نیست و حق العمل کارست ولی او  چون سرمایهای ندارد لذا از زیر قیمت فروختن مال بی میل نیست در صورتی که صاحب مال راضی نیست همین اول معامله ارزان فروشی شود  روحانی همچنین احساس میکند هاشمی دیگر چیزی برای کردیت دادن به اوندارد لذا زیاد نمیخواهد با او تا اخر راه برود رفسنجانی هر از گاهی صورتحساب خود را برایش میفرستند و روحانی خنده ای میکند و چایی برایش میریزد  و زیر  لب انرا میپیچاند با این لفظ که  منکه در نرفته ام دیر نمیشود و من خوش حسابم .برای رسیدن به این مشارکت  با غرب مائوییسم یا خمینیزم باید از میان تهی شود وبه موزه تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی برود ولی هاشمی تمام کردیتش خمینی است و سرمایه ای به جز آن ندارد لذا با تمام قوا سعی در مسدود کردن این مسیر دارد لذا ژنرالهای بدنام را بسیج کرده تا همراه خود و بدنه معصوم و ساده لوح اصلاحات به میدان تیان ان من بروند که چیزی برای ما در آن نیست و فقط ما را در خمینیزم نگه میدارد .آمریکا ترجیح میدهد نظاره گر باشد اولا خود چه عاملی را برای این پروژه بر میگزیند و طرف را هم 4 چشمی زیر نظر گرفته که کدام طرف سر آن دیگری را میکوبد و البته همیشه این سرکوبیدن را به عنوان زخم زبان در دست داشته باشد .لذا من هیچ خیری از سوی هاشمی نمیبینم و نبردش را دونکیشوت وار میدانم که هیاهویی برای هیچ است و بهتر است ضعیف در نظام طبیعت حذف شود فقط دلم برای بدنه معصوم میسوزد که خرج آفتابه نشوند .





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر