کل نماهای صفحه

۱۳۹۴ دی ۱۰, پنجشنبه

بازخوانی یک پرونده تاریخ از زبان مغلوب ،آلمان چرا به روسیه حمله کرد

قبل از هر چیز  به یاد داشته باشیم تاریخ را فاتحان مینویسند 
  ادولف هیتلر سال 1941:
من برای محدود کردن جنگ همیشه تلاش کردم و شما هم حزبیهای من میدانید این تصمیم بسیار سخت بود برای این منظور سال 1939 من وزیر خارجه ام را به مسکو فرستادم  یک مرد حاضر بود  خودکشی سیاسی بکند برای علائق میلیونها انسان کاری بکند  تا به تفاهمی برسیم از مسئولیت و صداقت .هیچ خبری درسانه های ما  در مورد روسیه زده نشد حتی یک کلمه در مورد بلشوویسم .اما طرف روسی  از همان ابتدا به تعهداتش عمل نکرد تا شمال شرقی اروپا را ببلعد .شما میدانید چقدر ناگوار بود در سکوت بنشینیم تا  فنلاند به مالکیت در آید .و چقدر به عنوان یک سرباز سخت است تا منفعل نظاره گر اشغال یک کشورکوچک  در برابر یک امپراطوری قدرتمند باشد .هنوز من در سکوت نظاره گر بودم تا ساعتی  که نیروهای روسیه قصد کشورم را کردند .22 لشکر در پروشیا مجهز شدند و لشکر پشت لشکر آماده حمله به ما میشد من چه توجیهی برای تاریخ برای این بی عملی و رفع مسئولیت داشتم .من الان رایش هستم و باید مسئول ژرمنهای کنونی و آینده باشم .ما آرام آرام تمهیدات دفاعی بکار گرفتیم تا آگوست و سپتامبرسال 40 همه چیز روشن شد .تصمیماتی در غرب و انگلستان علیه ما گرفته شد و ما تازه فهمیدیم چه نقشه نظامی علیه ما چیده شده باز من مولوتوف وزیر خارجه شوروی را دعوت کردم به برلین .او 4 سوال مطرح کرد 
1- هرگاه روسیه احساس کند از جانب فنلاند تهدید میشود حق دارد انرا مصادره کند 
من پاسخ دادم هیچ کمکی از جانب ما نخواهد بود و ما رضایتی بر این امر نداریم 
2-آیا آلمان رومانی را در برابر روسیه حمایت میکند ؟من بدون هیچگونه احساس پشیمانی پاسخ دادم این از افتخار بدور است که ما کورکورانه شاهد این امر باشیم .
3- سوال سوم در مورد بلغارستان بود آیا آلمان رضایت دارد از روسیه در مورد ارسال نیرو به بلغارستان حمایت کند ؟این یعنی ستون نظامی روسها  از استونی لیتوانی و لتونی گذر خواهد کرد .
4- سوال چهارم در مورد داردانلس بود روسیه خواهان پایگاه در آنجا 
بود او تقاضاهای خود را داد و من آنها را رد کردم .بعد از آن تمام فعالیتهای آنها را زیر نظر داشتیم و پاسخ هرحرکت انها را میدادیم تا ماه می که موضوع تا جایی پیش رفت که دیگر موضوع مرگ و زندگی بود باز من سکوت کردم در حالیکه بسیار سخت بود وقتی ملتم در معرض هجوم کشور دیگری بود نمیخواستم جان سربازانم در خطر بیافتد چون کوچکترین اشاره  جان هزاران همراهم را به خطر میانداخت انقدر ساکت ماندم تا دیدم  طرف دارد به قصد من می آید با همه توش وتوان نظامی  تا اینکه تصمیم گرفتم قبل از انکه ماشه بچکد کاری بکنم این سخت ترین تصمیم زندگی ام بود چون درهای پشت سر بسته میشدند و باید به جلو میرفتی تا ببینی چه پیش می آید .پس باید به مردم ونفراتم تکیه میکردم باید  برای دفاع و مبارزه  و موجودیتمان خود را به مهلکه می انداختم در بامداد22 جون بزرگترین نبرد تاریخ آغاز شد   .قدرت او برای بلعیدن اروپا بود ولی هیچکس نفهمید و نخواهد فهمید این دومین طوفان چنگیز خان مغول است و ما خط مقدم دلیران در این مبارزه هستیم .

سربازان ژرمن را به قربانگاه میفرستم قاره اروپا بیدار میشود در فنلاند این ملت قهرمان  راستین میجنگد  وبر خود تکیه میکند در جنوب رومانی برخواست و میجنگد برق آسا ودلیر از اقیانوس منجمد شمالی تا دریای سیاه صحنه نبرد است سربازان من در این پهنه درکنار ایتالیاییها مجارها و فنلادینها رومانیها اسلواکها کرواتها  دانمارکیها هلندیها  نفر به نفر  مقاومت میکنند .


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر