کل نماهای صفحه

۱۳۹۴ مهر ۲۵, شنبه

از ناصرالدین شاه تا آیت آلله خامنه ای

عصر ناصری به گواه تاریخ نقطه اوج افول تمدن ایرانی بود .ناصرالدین شاه خود در اوج هرج مرج به کمک صدر اعظم خود عنوان شاهی را از آن خود کرد. ناصرالدین شاه جوان امیرکبیر را به صدارت برگزید . صدارت امیرکبیر مصادف بود با اوج تمدن انگلوساکسون .امیرکبیر اولین متفکر ایرانی بود که تلاش کرد پایه های NATIONSTATEیا دولت ملت را بزند .
او به تحقیق به این نتیجه رسیده بود که دو تمدن هخامنشی  و صفوی ایران به انحطاط رسیده و بدرستی استراتژی دکترین خود را به افزایش تولید ناخالص ملی و رشد صنعتی و بروکراسی نوین قرار داد .مشکل امیر کبیر این بود که سرعت پروژه را با موتور دولت تنظیم نکرده بود و در اولین گردنه بدون سوخت ماند و روند ملت سازی بایگانی شد .
ناصرالدین شاه با تمام بیکفایتی در یک حادثه ناخواسته پروژه تربیت نیروهای بروکرات را ادامه داد و روند صدور دانشجو و مدرنیزاسیون امور کشوری لشکری را ادامه داد . بعدها این نخبگان این جریان  تاریخ ایران را با واقعیتی روبرو کردند که تا آنموقع سابقه نداشت یعنی جامعه ایران یک بال دیگر در آورد بال  غربگرا .و این نخبگان بر ضد نظام کهن شوریدند .همه این نخبگان اعم از ملکم رضا خان فروغی همه و همه ازیک  جریان و تصادف ناخواسته بوجود آمدند .این نخبگان که بعدها رهبران دیوان داری ایران شدند با تمام استعدادی که داشتند قادر نبودند پروژه دولت ملت را حرکت دهند  و چون این مدرنیزاسیون حامل حاکمیتی داشت قادر نبود موتور تولید ملی اعم از صنعتی و فرهنگی را به حرکت در آورد و دولتها همه ضعیف و اخته بودند .
انقلاب مشروطه طغیان توده بود برضد جریانی که هزاران سال وجود داشت .بعدها دیوانسالاران و روشنفکران سردرگم رضا خان را تایید کردند تا پروژه احیا ایران را با سرعت و قاطعیت انجام دهد .رضا خان در مدتی که در مصدر امور بود تلاش کرد تا یک اقتصاد سوسیالیستی را ایجاد کند میراثی که تا حال باقی مانده . و جرقه های تولید صنعتی و پروژه های عمرانی و اولین قوانین مدون را پایه گذاشت  ما درمقام تاریخی نمیتوانیم قضاوت نا منصفانه ای انجام دهیم .راهسازی دستگاه دیوان داری مدون و نظام ارتش و آموزش مدون امنیت داخلی و حفظ تمامیت ارضی ایران بی شک مدیون تلاش این مرد فقید هست با تمام کاستیها .موارد منفی نفی هرگونه استقلال اقتصادی نواحی این فدراسیون کهن بود از نکات برجسته میراث رضا خان بوجود آوردن مفهوم هویت ملی باستانی در مقابل نرم افزار غربگرایی بود که با همت بزرگانی چون فروغی به عمل آمد .امری که کمابیش با سرعت های متغیر توسط پسرش دنبال شد .در این خلال دیوانسالارانی چون مصدق تلاش کردند تا امر بازسازی ایران را دوباره خود به جریان بگذارند .روند دولت ملت سازی دوباره توسط مصدق در جریان ملی شدن صنعت نفت ادامه پیدا کرد .
مصدق یک بدشانسی بزرگ داشت به نام اتحاد جماهیر شوروی و حزب توده درنهایت مصدق بازی برده در 25 مردادرا از ترس نفوذشوروی وبلعیده شدن ایران توسط فدراسیون روسیه انقلاب برده را برگرداند و روز 28 مرداد راه را بر شوروی و حزب توده بست و ترجیح داد روند پرو غرب که خود از همان جریان بود در کسوت شاهانه ادامه پیدا کند .

میراث اقتصاد سوسیا لیستی رضا شاه   همچنان ادامه داشت و چهارچوب امور را از جا کند تا آیت الله خمینی سعی کرد تا انقلاب ایران از جریان همسایه شمالی خارج شود و هویت ملی سنتی بگیرد .خمینی و بازرگان سعی کردن تا ماشین اداری و جنگی ایران را با همان موتور و رنگ آمیزی جدید  همچنان حفظ کنند ولی حزب توده همچنان مانع کار بود و سرانجام حزب توده در روز 21 بهمن از یک حادثه نادر استفاده کرد و روند مسالمت امیز را به گوشه رینگ برد .از این تاریخ آیت الله خمینی تمام سعی خود را کرد تا این توده ناارام را مدیریت کند .این توده علاقه مند بودند تا همه چیزهای جدید را امتحان کنند .از دولتی کردن تام و تمام اقتصاد از حادثه سفارت آمریکا از ادامه دادن جنگ و آیت الله خمینی اگر با همان سرعت حرکت نمیکرد جا میماند .
خمینی تقریبا تنها شاه ایران بود که مورد قبول اکثریت توده از ابتدای حاکمیت تا پایان قرار گرفت .

آیت الله خامنه ای : آیت الله خامنه ای تنها حاکمی هست که اجازه داده تفکرات متعدد شانس بازی بزرگ را داشته باشند .ابتدا در اوان دوران رهبری هاشمی رفسنجانی توانست روند مخرب توده ای شدن بیش از  حد تمام ارکان اداری را کنترل کند .او با ترکیبی از تکنوکراتها  سعی کرد بسته های اقتصادی  بانک جهانی با ضرب هرچه بیشتر در ایران اجرایی شود .دولت سرمایه داری هاشمی دستاوردهای خوبی داشت توانست شهرنشینی را تقویت کند صنعت  درکما را دوباره به بازی برگرداند .
ولی این روند به دلیل سرعت زیاد روند به خصوص درامر آزاد سازی اقتصادی و خوشبینی بیش از حد به طرف غربی متوقف شد و در پایان با دو شورش خیابانی به محاق رفت .
خاتمی دومین دولتی بود که با رنگ و لعاب شعارهای لیبرالی اجازه حضور پیدا کرد دور اول دولت خاتمی از آنارشیسم ناشی از چپ ایران میرفت تا روند امور را زیر پوششر خود بگیرد امری که توسط ایت الله خامنه ای مهار شد تا انارشیسم میدان دار جریان نشود دور دوم خاتمی دوره ای از رونق اقتصادی بود که به دهان توده شیرین نمی آمد و کشوری که میرفت دوباره از نظر اقتصادی جان بگیرد با روند توده و برضد الیگارشی آخوندی به بن بست خورد
احمدی نژاد مردمسالاری توده حاشیه:توده های خسته از ضرب جریان روشنفکری بالاخره در اتفاقی نادر روند ریاست جمهوری را از چهره های تکنوکرات همیشگی وابسته به الیگارشی روحانیت ربودند و محمود مامور به تشکیل کابینه شد در این بین اتفاق نادری هم افتاد کم کم قشر جوان که احساس میکرد روند توسعه ملی و تولید ملی سرعت بیشتری گرفته و از طرفی  فرهنگ غربگرا به لحاظ رشد و نمو چین متزلزل تر شده و اندیشه چپ به معنای کلاسیک در محاق است جذب آرا باستانگرا شد این روند با توجه به دستیابی ایران به چرخه تولید صنعتی سوخت هسته ای و بحران اقتصادی غرب و شکست سنگین امریکا در عراق و افغانستان شدت بیشتری گرفت از طرفی تکنوکراتهای بازی باخته سعی در انتقام از توده حاشیه گرفتند و سعی کردند با چپ اسلامی به نوعی ائتلاف فراگیر برسند امری که موجب شد دو توده چپ و توده حاشیه  با هم تصادم داشته باشند دوران احمدی نژاد با روند ناسیونالیزم گرا یی بر خواسته از توده  با یک سردرگمی عمده روبرو بود احمدی نژاد از طرفی اقتصاد را آزاد میکرد  و از طرف دیگر با مسکن مهر اقتصاد را سوسیالیستی میکرد یک سردرگمی عمده که با تحریمهای اقتصادی گسترده با بن بست جدیدی همراه بود و الیگارشی روحانیت دوباره ریاست را از چنگ توده حاشیه در آورد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر