کل نماهای صفحه

۱۳۹۴ آبان ۱۲, سه‌شنبه

بلائی که حزب توده سر ایران آورد

ایرانیان بیش از یک قرن هست که برای تحصیل آزادی میجنگند ولی با چشمان بسته گاهی خود را زخمی میکنند گاهی خنجر بر روی هم میکشند همدیگر را متهم میکنند به هر دستاویزی چنگ میزنند در سفارت بریتانیا تحصن میکنند برای صدام میجنگند .برای اعراب فرش قرمز پهن میکنند کف خیابان ولو میشوند .حاضرند برای هموطنشان جان بدهند و درهمان حال جان او را بستانند .چرا کشوری که اولین پارلمان آسیا را تاسیس کرده هنوز اپوزسیون در تبعید دارد .چرا مصدق صبح نخست وزیر بود غروب خائن .چرا ما اینهمه سیاسی هستیم چرا مثل مردم دیگر دنیا بیخیال سیاست نمیشویم چرا ماو آنها داریم و چرا فرشته نجات ما ظهور نمیکند چرا ماشینها و جاده های ما قاتل ماست .جواب سوال فقط یک چیز هست توده مقدس .بلایی که حزب توده سر ما آورد توده مقدس هست و باید از این توده مقدس حفاظت شود و همه دولتها و احزاب میجنگند تا این توده مقدس را از خطرات نجات دهند .چون این توده بچه معصومی است که همه پدران آن هستند از رضا شاه تا محمد رضا تا گروههای چپ مسلح تا اپوزسیونهای بی شمار .همه داعیه دار هستند برای حراست از این طفل .عقاید حزب توده با وجود فروپاشی بسیار قوی است و سرها میبرد . این توده دنبال منجی است و منجی در بدر توده . منجی گاهی از خانه فرار میکند و حضانت کودک را از سر خود وا میکند .پدر و فرزند گاهی با هم دوست اند گاهی با هم دعوا میکنند و همسایه ها را کنجکاو .همسایه هایی که زیاد هم بالغ نیستند و نگاه میکنند ما چه کار کردیم تا فردا همان کار را بکنند .
ایرانیان بعد از یک عقب گرد تاریخی و سرخورده از دو قرار داد استعماری با همسایه شمالی به فکر افتادند چون سیستم شاه ملت چاره ساز نبود چون شاه قاجار بی کفایت بود عکسهای ناصر الدین شاه همه گواه تاریخی است از این بلا تکلیفی .شاه شهید  یا در حرمسرا عکس داشت یا در حال شکار . از طرف دیگر کمونیسم در روسیه پای گرفت و آرام آرام زهر خود را در کالبد ایران ریخت .همزمان در ایران بعد از شکست مشروطه و خطر فروپاشی فدراسیون ایران در اثر تحریک خارجی و ساز جدایی طلبی نخبگان به غلط کردن افتادند و دنبال منجی برای توده افتادند این شعر ایرج میرزا خود گواه تاریخی بر این مدعاست "

تجارت نيست، صنعت نيست، ره نيست‌... اميدی جز به سردار سپه نيست"

پس سردار سپه مامور شد تا از این توده مقدس حفاظت کند هرچند روند توسعه در هرکشوری از نظام فئودالی به نظام صنعتی و بعد سرمایه داری ختم میشود و اول کار با دولت استارت میشود  ولی جامعه ایران در همان مرحله دولتی شدن باقی مانده و حاضر نیست این طفل را از پستان مادر بگیرد طفلی که دندان دارد و سینه مادر را گاز هم میگیرد وسینه مدام کم شیرتر میشود اخر مادربالای  80 سالش هست ناسلامتی
ولی مادر هست دیگر طفل معصوم را چه کند و طفل معصوم مادر را چه کند .نگاهی به اقتصاد ایران که پایه و اساس روابط دولت و ملت هست گواه این امر است .با هم نگاه می اندازیم به جانفشانی مادر در این 80سال علی اکبر داوروزیر مالیه در طی سه سال وزارت در خلال سالهای 1312 تا 1315 شرکتهای دولتی زیر را بنا نهاد شركت سهامی ساختمان ایران، شركت بیمه ایران، شركت سهامی حمل و نقل و شركت‌های نساجی، قند و شكر و آبیاری  و بودجه دولت را ظرف سه سال دو برابر کرد یعنی 100 میلیون تومان .اوج بدبختی اقتصاد ایران در زمان گران شدن نفت در دهه 50 خورشیدی بود و 60درصد تولید ناخالص ملی دولتی بود  در حالیکه این رقم در کشورهای توسعه یافته 13 درصد در زمان صلح است این روند در سالهای جنگ همچنان تداوم داشته و در دهه 70میلادی 15!!! برابر شده است .عزیزان 85 درصد اقتصاد ایران دولتی است و تا این اقتصاد به مردم واگذار نشود مساله حل نمیشود و هیچ توسعه ای در کار نخواهد بود و این مساله حل نمیشود تا توده احساس مسئولیت کرده و بار اقتصاد را بردوش بکشد .توده ایران باید قدرت اقتصادی را دراختیار گرفته و مسئولیت آنرا هم بپذیرد .اولین قدم در این راه تقدس زدائی از توده نامظلوم ایران است .پس دست هرکس از دست اندرکاران  را که به واگذاری امور ملت به ملت دخیل است را فارغ از نوع جناح بندی طبقه اجتماعی نوع پوشش و گویش باید بوسید .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر