دیروز وزیر راه و شهرسازی درنشست با اتاق بازرگانی دوباره فرمان حمله به بدنه بیکفایت بروکراسی دولتی داد در صورتیکه خود میداند او وگردانش قیچی شده اند و نه پشتیبانی هوایی درکار خواهد بود و نه اعزام نیروی تازه نفس هم صحت دارد او حالا مانند سرداری در میان مهلکه آخرین مقاومتهای خود را میکند و هل من ناصر او را کسی نه از کابینه و نه شخص روحانی پاسخ نمیگوید و او یکه وتنها باید با میراث شوم چپ بجنگد مبارزه ای سخت نا برابر چرا که حتی طبقه متوسط دلاور خود را نمیشناسد و فقط گاهی بلد است چس ناله کنان عکس هویدا را بالای علم و کتل کند گریه جانگوزی سر دهد از منجیان اقتصادی خود که به مسلخ چپها داده است .قشر متوسطی که پوپولیست گونه پشت ناکسانی چون هادی غفاری و صانعی راه می افتند و نوکری وخاکساری حوزه را با جان ودل خریدارند .این بیشعوران مجازی نه تنها الفبای توسعه و آزادی را بلد نیستند که خود عمله واپسگرایی هستند .کجایند ان جانوران احمقی که برای فلان اخوند که مخالف نشان دادن صورت ابالفضل العباس در تلویزیون بود دست افشانی و هلهله کردند و حالا ذبح فرزند اصلاحات اقتصادی را در سکوت به نظاره نشسته اند .
اما برای آن جماعت گیج و خمارمثلا سکولار که نمیدانند داستان چیست و امروز چند شنبه است یکبار دیگر ادرس میدهم آخوندی تنها وزیری است که به صورت عملی به مبارزه با میراث اقتصاد بیکفایت دولتی پرداخته و خواهان آزادی سازی اقتصادی در زیر مجموعه بسیار پراهمیت خود است که تمام امنیت و امید و زندگانی ما از همین معبر خواهد رسید و اگر اوموفق نشوداخرین میخ تابوت توسعه کوبیده خواهد شد و موج سهمگین ناامیدی نفسمان را خواهد گرفت و بر هر کوی و برزن خون خواهد رویید .او تنها وزیر ی است که میخواهد با فروش اموال ملی و راهها در قالب طرحهای سکوک منابع فایننس لازم برای اجرای پروژه های زیر بنایی بزرگ را انهم بدون دلار نفتی و از منابع داخلی تهیه نماید امری که باعث رشد طبقه متوسط و کارافرین میشود و صدها صنعت مرتبط به موازات رشد خواهند نمود .میخواهم اینجا آدرس بدهم که او چقدر برومند و فرزانه هم تاریخ میداند هم اقتصاد و چه شسته رفته مسائل و مشکلات را کلاسه بندی تحویل ما فرزندان توسعه میدهد .
آخوندی سخنان خود را با ذکر تاریخچه تفکرات اقتصادی در ایران آغاز کرد:
برای توسعه ایران باید در مورد نحوه ورود مدرنیته و تجدد، بازنگریهایی صورت گیرد و این در شرایطی است که دوران مدرن و جدید با مشروطه آغاز شد که عمده این اندیشه هم بعد از شکست ایران از جنگهای روس بوده است؛ به همین دلیل عمدهترین آشنایی ایران با غرب بیش از آنکه با غرب اروپایی باشد، با غرب روسی است. بلافاصله پس از این، سوسیال ـ دموکرات و فرقههای دموکراتیک تبلیغ شد و البته بستر فقر دانش و فقر مادی، بیشترین زمینه را برای توسعه اندیشههای چپ فراهم کرد.
او با اشاره به جانسختی اندیشه سوسیالیسم و سرگردانی بازار صریحا از اتاق بازرگانی هم انتقاد کرد:« ما در اتاق بازرگانی ایران به دنبال رقابت هستیم نه یارانه.ما حتما میتوانیم کارهای بزرگی انجام دهیم، مشروط بر اینکه اندیشه بنیادین درست داشته باشیم و از داراییهای خود استفاده کنیم. ما داراییهای زیادی در حوزه راه داریم که همه ظرفیت اقتصادی فوقالعادهای دارند که هیچ وقت مورد بهرهبرداری قرار نگرفتهاند. ایستگاههای راهآهن ما میتوانند تجاری باشند اما فقط جایی برای ارائه خدمات هستند. لازمه استفاده از این ثروتها این است که رقابت کنیم و نظام مالی و بنگاهداری مناسبی داشته باشیم.»برخی در انتقاد من به نظام قیمتگذاری، مرا عصبانی خواندند.در حالی که گیرِ ذهنی من این است که چرا بخش خصوصی هیچگاه نسبت به وضعیت فعلی اقتصاد و رقابتی نبودن، اعتراض جدی ندارد، چرا که به نظر میرسد اگر این موضوع به سرنوشت روشنی نرسد، ایران توسعه یافتهای در کار نخواهد بود و بخش خصوصی همواره دستش در جیب دولت است.»
وی ادامه داد:«وضع موجود، محصول تعادل اجتماعی است و به شکل اتفاقی رخ نداده؛ به این معنا که از سال ۱۳۰۸ تا ۱۳۹۴ قانون تثبیت اسعار، راهاندازی سازمان حمایت و ایجاد نظام قیمتگذاری نشان میدهد عدهای منافعی در این قضایا دارند؛ وگرنه این تعادل باید به هم میخورد. پس اگر میخواهیم بخش خصوصی فعال داشته باشیم، باید سازمان حمایت را منحل کنیم در حالی که برخی گفتند من از قیمتگذاری بلیت قطار و راهآهن عصبانی بودهام که درخواست انحلال سازمان حمایت را دادهام در حالی که عصبانی نبودم و اعتقادم این است که با وجود این سازمانها، غیرممکن است که اقتصاد ایران به شکوفایی و رونق برسد.»
آخوندی با انتقاد شدید از تفکرات سوسیالیستی موجود در کشور گفت: «نگاهی به سیاستهای اقتصادی ایران نشان میدهد از ابتدای ورود مدرنیته، برای رویارویی با مشکلات و حوادث، گرایشی که برای حل مسائل اقتصادی وجود داشته، یک گرایش سوسیالیستی بوده است به نحوی که در سال ۱۳۰۵ با توجه به مشکلات اقتصادی، تسعیر نرخ ارز و مبادلات ارزی مطرح میشود و اولین قانون، اسعار خارجی است و سازمان حمایت مصرفکنندگان به ثبت میرسد.»
او افزود:« در سال ۱۳۰۹ قانون دولتی کردن تجارت خارجی را در کشور شاهد هستیم و برای رویارویی با مشکلات مختلف، اندیشهای که گُل ( منظور گه مایه بوده )مایه تصمیمات است، اندیشه سوسیالیستی است به جای اینکه یک اندیشه متکی به بازار حاکم باشد.»
وزیر راه و شهرسازی با بیان اینکه وقتی در بازار موضع روشنی نسبت به اقتصاد نداریم، همان چیزی رخ میدهد که در دو دهه گذشته در اقتصاد ایران آن را شاهد هستیم ، گفت: « یکی از اتفاقات این عدم شفافیت ابلاغ سیاستهای اصل ۴۴ قانون اساسی است که نحوه تدوین آن، داستان جالبی دارد؛ یکی از پیشنهاددهندگان اصل ۴۴ قانون اساسی، عضو حزب توده بوده است و حتی در سیاستهای جدید که راه تجدیدنظر را برای اصل ۴۴ قرار داده نیز منجر به سیاستهایی همچون سهام عدالت شده است که توزیع آن، تدبیری بود که در جهت کماثر کردن سیاستهای اصل ۴۴ اعلام شد و زمانی که باید موضع روشنی از سوی اتاق بازرگانی به عنوان پارلمان بخش خصوصی در رابطه با آن اتخاذ میشد، هیچ موضع روشنی را شاهد نبودیم.»
برای شفاف شدن موضوع برای ان جماعت متجاهل یک فلش بک تاریخی میزنم به آلمان بعد از جنگ جهانی اول بعد از شکست آلمان در جنگ جهانی اول اقتصاد این کشور مانند امروز ما به معنا ی واقعی در هم کوبیده شده بود 6میلیون بیکار المانی (معادل 30درصد نیروی کار )لشکریان ناآرامی و شورش کور بودند اغلب مردم پول خریدن غذا نداشتند صنایع همه تعطیل بودند و هیچ امیدی نبود .تمام محبوبیت هیتلر و تیم کاری او سر باز تولید اقتصادی بود .دولت وقت آلمان قول داد ظرف 4 سال کاری خواهد کرد که تمام مردم کار داشته باشند او با کلید زدن پروژه های راه سازی و اتوبانهای فراوان که هنوز مایه رشک دنیاست کاری کرد که تولید ناخالص داخلی آلمان به صورت جهشی صعود کرده همه یک شغل داشته باشند و حتی برای بعضی پروژه ها از دانش اموزان بهره میبرد .او لشکریان بالقوه شورشهای گرسنگان را به مناطق دور از شهرها برد و با کار شرافتمندانه به انان شادی مفید بودن داد در عرض 4 سال او کاری کرد که تمام ژرمن هایی که بدنبال روزی فردا بودند حالا برای سفر با کشتی کروز به ایتالیا برنامه ریزی میکردند او با حمایت مالی درست و با موقع از کمپانی فولکس واگن سبب شد هر خانوار المانی با پرداخت هفته ای 4 مارک صاحب خودرو شوند و این امکان نداشت بدون بکاربندی اصول درست اقتصادی .ما از لحاظ تاریخی درهمان نقطه زمانی اقتصادی ایستاده ایم و اگر درست و با چشمان باز راه خود را پیدا نکنیم میلیون ها جوان برومند ایران که میتوانند موتور توسعه ایران عزیز باشند به عنوان بشکه ای از باروت خود و ایرانشهر را تخریب خواهند نمود .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر