کل نماهای صفحه

۱۳۹۴ دی ۲۲, سه‌شنبه

با قدم گذاشتن بر ساحت امیرکبیرقد شما بلندتر نمیشود

جامعه ای که مباهات ملی نداشته باشد توده بی هویتی است که به هر شکلی در خواهد آمد .جامعه بی هویت بستری است  آماده برای یک نهضت چپاول  همگانی  .
کوتاه سخن با رشد علائق ملی و آغاز بهار رجعت به ناسیونالیزم که درخت تناور آن سایه سار نیاکان ما و فرزندان ایران بوده و خواهد بود نغمه های شرارت و تخریب علیه مفاخر ملی  دست از کار نشسته و با تمام توان در جهت انحراف افکار طرحی نو در انداخته اند . در این میان افرادی کوته قامت برای عرض اندام چاره ای ندارند جز قدم گذاری بر ساحت بزرگانی چون شهید ملی گرایی ایران  امیر کبیر همو که ایده اولیه دولت -ملت را در ایران همگام با ملل پیشرو پی ریزی کرد .متاسفانه این اقدامات از ناحیه آکادمیک و دانشگاه بوده یعنی همان آموزش عالی و مدرن که امیر به ایران آورد که این مصداق نمکدان شکستن است و ناسپاسی .
مثلا در اینجا جامعه شناسی به نام ابراهیم فیاض که پیش از این اظهارات جنجالی  در حوزه اجتماعی داشته تمام تقصیر و مشکلات امروز ودیروز و فردای ایران را سر امیر کبیر میشکند .فهرست  کج اندیشی و بد سلیقگی و اتهامات نا روا  بسیار بلند بالاست برای امیری که در فاصله 39 ماه با تمام توان و دست خالی سعی کرد بهترینها را برای میهن به ارمغان بیاورد .
در اینجا برای خوانندگانی که میخواهند با نمونه ای از این اظهارات  به ظاهر روشنگرایانه   آشنا شوند جملاتی را می آورم .




"متاسفانه امیرکبیر از مدرنیته شروع کرد نه از مدرنیسم. یعنی نتیجه مدرنیسم را گرفت و روی آن حرکت کرد. بحث او تکنولوژی به ویژه تکنولوژی نظامی بود و فکر می کرد که جامعه به این صورت پیشرفته می شود. یعنی ساختاری را طراحی کرد که بسیار ساده اندیشانه بود و متاسفانه بعد از وی هم ادامه پیدا کرد.خیلی ها می گویند که رضاخان کاری را کرد که امیرکبیر کرد، یعنی الگوی رضاخان هم حتی امیرکبیر بود. در واقع یک نوع نوسازی آمرانه را شروع کرد و بدون آنکه جامعه آمادگی داشته باشد وارد سازندگی شد که آن هم آمرانه و با زور بود.امیرکبیر دارالفنون یا پلی تکنیک را ایجاد کرد یعنی دانشگاه را از ته شروع کرد نه از سر. یعنی نتایج دانشگاه را به عنوان دانشگاه به ما معرفی کردند نه دانشگاهی که جهانی باشد. باید تمام ساختارهای دانش علوم انسانی و ساختار فکری می آمد و بعدا رشته های فنی وارد می شد یا حداقل با هم می آمدند که ما متاسفانه تا الان گرفتار این مسئله ایم.می خواهم بگویم که یک سد که در ایران ساخته می شود، با بیشترین هزینه انجام می شود و تازه هیچ ربطی به جامعه هم ندارد. نتیجه آن می شود که سدی که می سازیم آب آن شور می شود. در صورتی که علوم انسانی و انسان شناسان در این زمینه گفته بودند که آب این سد شور می شود و تمام محیط زیست به هم می ریزد. یعنی ابتدا باید علوم انسانی و بعد مدیریت و اقتصاد آن را بررسی کنند و در آخر کار فنی صورت بگیرد. اما متاسفانه می بینیم که اینجا برعکس عمل می شود و نتیجه آن هم برعکس می شود چرا که مدرنیته بدون مدرنیسم فسادزا است، بسیار شدید هم فسادزا است و بیشتر در خدمت فساد است.این ساختاری است که الان هم ما داریم و در نتیجه به جای اینکه دچار رشد مذهبی بشویم، دچار تحجر مذهبی می شویم یا مثلا دچار سنت گرایی افراطی می شویم در صورتی که اگر مدرنیته باعث رشد می شد باید دچار رنسانس مذهبی می شدیم اما متأسفانه چنین چیزی رخ نداد و نتایجش کاملاً برعکس شد و نتیجه اش رضاخان شد که از نظر اندیشه‌ای همه ما را به عقب برد.
بنابراین می خواهم بگویم که امیرکبیر خیلی ساده انگار بود، یعنی درک مسائل نداشت و به شدت تقلیل گرا بود و اقداماتش بیشتر یک نوع خودنمایی بود. خودنمایی ای با رنگ سازندگی، یعنی ظاهری از سازندگی که به آن رنگ نوسازی زده بشود. اینها چیزهایی است که در حال تکرار است و باید نقد شود. می بینیم که به هر حال  امیرکبیر با آن قدرتی که در اختیار داشت به جایی نرسید."




 البته افراد  سطحی اندیش و خام  وبی اصالت ممکن است از شنیدن این خرق عادت لذت وافر برده و سخنران را بر عرش اعلا ببرند ودست اویز جدیدی برای وجه تمایز خود از باقی توده بیابند تا جایگاه کاذبی برای خود دست و پاکنند جایگاهی بی اصالت  .دوره 39 ماه صدارت امیر کمتر از دوره ریاست جمهوری هر یک از این  نخبگان بعد از انقلاب بوده است .امیری که یک مملکت عقب مانده جنگ زده دچار قحطی  باخزانه خالی را دردست گرفته خیلی هنر کرده باشد چند اقدام نمادین و سمبلیک کرده باشد برای تهییج ملت تا این مسیر از جایی شروع شود بیشتر اقدامات امیر کبیر نه از نوع کنشی که مدیریت بحران بوده است مثلا برای جامعه ای که دارد از گرسنگی میمیرد از جهت خراسان خطر تجزیه میرود و همه و همه در سه سال امیر باید فیلسوف غرب شناس تربیت میکرد و بعد از آن تازه باید دارالفنون میزد و به آبله  کوبی رعیت میپرداخت و مالیات جمع اوری میکرد .او همچنین ایجاد ادیان نوین را هم دست گل امیر میداند .

بیگمان  امیر کبیر همچون هر فرد دیگری دچار کاستیهایی در جامعه سنتی ایران بوده است که دچار شک ناگهانی پسرفت در برابر غرب شده بود و تازه به استنتاج مدرنیسم میپرداخت و اصلا اطلاعات حال ما را در این باب نداشت . همه افراد و پدیده ها را باید بر اساس وزن خالص و ظرف زمانی خود سنجید مساله مهم دیگر قضاوت تاریخی است و جامعه کنونی بعد از گذشت 170 سال صلاحیت قضاوت تاریخی در مورد امیر را دارد .امیری که ما حتی لیاقت نداشتیم کالبدش را خاک ایران داشته باشیم .

یکی دیگر از مشکلات و بی فرهنگی ما جماعت  لگدمال کردن هویت خودمان است حرفهای سخیف این استاد جامعه شناس نه تنها باعث باکلاس شدن و فرهیخته نمایی  نمیشود که روی دیگر سکه یادگاری نویسی بر آثار تمدنی و ملی است .

نادانی شه گرفت دامان امیر       تا نیشتر آمد به رگ جان امیر 
بربست سعادت را بروی ما در     بگشودچو جوی خون ز شریان امیر 


پی نوشت نا مربوط به پست :گروهی نا دان و جاهل فکر میکنند که من عقایدم را از سر جوب آورده ام که با طعنه و در فشار گذاشتن به خوشایند این و  آن به جنایت خبری دست بزنم و در راه انتقادی  همسو با جماعت چند فحش هم به ساحت بزرگان و نخبگان ایران کنم و یا برای امری کلیت را در هم نادیده بگیرم .اگر فکر میکنید عقاید من به مذاق شما نمیخواند بی رودروایستی هری به همین شفافیت و خشونت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر